حلماحلما، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه سن داره

حلما

بدون عنوان

1393/10/25 11:21
نویسنده : مامان94
81 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

یه خاطره جالب برای دخترم بگم:

یه روز که داشتی تو دل مامان تکون میخوردی به بابایی گفتم دستشو بذاره که احساس کنه همین که احساست کرد یهو دستشو کشید دیگه هم نذاشت فکنم ترسیدخندونک شایدم به این یقین رسید که واقعا یه چیزی اونجا هستتعجب  گفت یه جوری شدم ولی من که هر وقت تو تکون میخوری کلی ذوق میکنم انگار حالم خوب میشه بعضی وقت ها هم خنده ام میگیره

دوستان شما چه طور خاطره اینجوری دارید؟

پسندها (16)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (6)

مامان ایلیا
27 دی 93 8:45
سلام دوست خوبم، توی بهترین روزهای زندگیت هستی ، بهترین حس دنیاست کسی که خیلی دوستش داری توی دلته و همیشه پیشته لگدهاش بهترین هدیه برای مادره. منم پارسال این موقع این حس و داشتم و اصلا دوست نداشتم به دنیا بیاد چون خیلی برام عزیز بود و الان حتی شیرین تر از اون موقع است. انشاله به سلامتی دختر نازت رو بغل کنی
مامان خدیجه
30 دی 93 13:02
سلام خوبی من که هنوز نی نی تکون نخورده دوست داشتی لینکم کن وبهم خبربده
بهاره مامان الینا
1 بهمن 93 8:27
دوست نگران نباش ان شاء الله که به خیر گذشته ان شاءالله یه بچه سالم و توپولی مثل عکسی که گذاشتی به دنیا بیاری
عباس پدر مهربان
9 بهمن 93 8:04
سلام امید وارم دختری زیبا به زیبایی و به صبوری حضرت زینب داشته باشید . من خودم عاشق لقد های کودکام بودم . ساعت ها منتظر مینشستم تا تکون بخورندو من بتونم حسشون کنم . حس زیبایی اس . لگد کودک میگوید که مادر من اینجام و دارم بزرگ میشم و جا تنگ میشود ، با لگد میگوید مادر دوستت دارم .
مامان مهلا
27 بهمن 93 15:31
الــنـــازجوون
14 اسفند 93 0:22
سلام...خوشبختم از اشناییتون...امیدوارم حاملگی راحت و زایمان خوبی داشته باشید ودختر گلتون صحیح و سالم بپره بغل مامانی و باباییش...
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به حلما می باشد