بدون عنوان
سلام من و حلما جان این هفته اولین بار زیاد داشتیم مثلا اولین باری که من حمومش کردم تنهایی اونم چه حمومی وان رو پر آب کردم تو اتاق کنار بخاری روشن چقد لیز شده بود هم من ترسیده بودم هم خودش هی گریه میکرد پاشم به آب میخورد جیغش میرفت هوا چقد سخت بود با یه دستم خوشو گرفته بودم با یه دستم آب میریختم و میشستمش ظرف دو سه دقیقه تمومش کردم تازه میفهمیدم مامانم به چه سختی بچه میشست اونم تو یه ربببببببببببببببببع بییییییییییست دقیقه پس من چیکار کردم؟
دیگه اینکه برای اولین بار من و حلما جان تنهایی رفتیم بیرون خانه بهداشت اونم با آژانس رفتیم و اومدیم
دیگه برای اولین بار هم بردیمش حسینیه و شب بیرون بردیمش با بابایی
تازگی ها خیلی پیش دیگران غریبگی میکنه بغل هیچکس واینمیسته البته با اونایی که میشناسه خوبه به قول باباش خیلی هم خوبه خیلی شیطون شده تازگی ها سعی میکنه پاهاشو بگیره دست و پا میزنه و با باباش بازی میکنه خیلی بامزه است